پیام مازند
وقتی امام حسین هم برای کمک می‌آید
جمعه 14 آذر 1399 - 21:23:44
پیام مازند - فیلم کوتاهی داشتیم از دوستی که برای ساخت مستند به کربلا رفته بود. او از مرد طلبکار خواسته بود به احترام شهدای کربلا از بقیه پول صرفنظر کند که وقتی این فیلم به او نشان داده شد، تحت تاثیر قرار گرفت و رضایت داد.
حکم آمده، زندان! زن جوان بمی چاره‌ای ندارد برای تسلیم شدن در برابر قانون. با پای خود به دادسرا می‌رود ولی ورق طوری دیگر به سود او برمی‌گردد.
دادستان مهلت چند روزه‌ای را به درخواست رییس اداره ارشاد اسلامی این شهر برای کمک به این زن می‌دهد؛ مهلتی نفس‌گیر و پر از استرس؛ مهلتی که دیگر به او داده نخواهد شد.
فاطمه و شوهرش روزی کارآفرین بودند. چرخ کسب و کارشان خوب می‌چرخید آنقدرها که سفارش پشت سفارش برایشان می‌آمد. روزی سفارشی به آنها داده شد که هر کسی را به وسوسه می‌انداخت تا هر جور شده آن را به سرانجام برساند. مشتری درخواست چندین تن خرمای درجه یک بم داده بود.
این زوج هر چه در چنته داشتند برای خرید خرما از نخلستان‌دارها رو کردند و بقیه را چک دادند فارغ از اینکه می‌توانند از پس این همه بدهی بربیایند یا نه! مطمئن بودند با تحویل این سفارش، گذشته از اینکه بدهی‌ها را خواهند پرداخت حتما سود خوبی برایشان باقی خواهند ماند.
این تصورات شیرین چند روز بعد کام‌شان را تلخ تلخ کرد. سفارش تحویل مشتری شد ولی خبری از تسویه حساب نبود! مرد تاجر، کلاهبرداری بیش نبود. او رفته بود و حتی ردپایی از خود بر جای نگذاشته بود. یک دنیا غصه و بدهی مانده بود روی دست زوج کارآفرین. آنها شکایت به دادگاه بردند و هر جایی که می‌توانستند سرک کشیدند برای یافتن ردی از مرد شیاد ولی انگار او اصلا وجود نداشته!
همین خبر کافی بود که سر و کله طلبکاران برای گرفتن پول پیدا شود. دیر نپایید که پرونده‌های شکایت‌ در دادسرا روی هم آمد و سنگین و سنگین‌تر شد. فروش خانه و ماشین و هر چیزی که می‌شد نقدشان کرد کمک زیادی به فاطمه و همسرش نکرد. کفه بدهی‌ها سنگین بود. شوهر روانه زندان شد و فاطمه ماند و دختر 5 ساله و بدهی‌هایی که او هم در پرداخت‌شان سهیم بود.
یکی از طلبکاران که رسید 110 میلیون تومانی از فاطمه را داشت از او شکایت کرد. کار به جایی رسید که دادگاه حکم به پرداخت پول و در صورت ناتوانی در پرداخت، زندان برای او تعیین کرد. مرغ طلبکار یک پا داشت، مهلتی هم نمی‌داد چراکه عقیده داشت گذشت این همه مدت، مهلتی بوده برای فراهم کردن پول. حکم که آمد فاطمه خودش را باخت. انگار توی دلش طلبکارها رژه می‌رفتند. حالا او مانده بود و غم دختر کوچکش که چگونه می‌توانست او را به دیگری بسپارد.
اما بخش خوب داستان این است که دو روز به پایان مهلت فاطمه با تلاش اعظم جوشایی، رییس اداره فرهنگ و ارشاد بم و چندین تن از فعالان اجتماعی و کمک خیرین نزدیک به 80 میلیون تومان جمع‌آوری شد. تصور می‌شد مرد طلبکار از 30 میلیون بقیه طلب خود صرف‌نظر می‌کند ولی اینگونه نشد و ماجرا در دست‌اندازی دیگر افتاد.
دادستان شهر بم فیلمی کوتاه به مرد شاکی نشان داد که او را سخت تحت تاثیر قرار داد. توی فیلم کوتاه مردی موتراشیده بین‌الحرمین ایستاده بود و از او می‌خواست به احترام امام حسین و حضرت ابوالفضل (ع) از بقیه طلب خود چشم‌پوشی کند و این بزرگواران حتما شفاعت او را خواهند کرد.
همین چند ثانیه تصاویر از کربلا کافی بود تا شاکی از بقیه طلب خود صرف‌نظر و رضایت خود را اعلام کند. زهرا مشتاق، فعال اجتماعی که بخشی از این فعالیت انسان‌دوستانه را برعهده داشته است در مصاحبه با ما در این باره می‌گوید: «عملا من و دوستان در حوزه تامین زیرساخت‌های روستاهای محروم فعالیت می‌کنیم و وقتی خانم جوشایی تماس گرفت و از من خواست تا در فضای مجازی برای کمک به این زن فراخوانی اعلام کنم حسی پیدا کردم که باید هر طور شده به این زن که در برزخ غم‌انگیزی گرفتار شده، کمک کنم.
متنی را نوشتم و در اینستاگرام منتشر کردم و از تعدادی از دوستان خبرنگار، بازیگر و کارگردان و فعالان اجتماعی هم خواستم در انتشار این فراخوان کمک کنند. طولی نکشید که نزدیک به 80 میلیون جمع‌آوری شد. ما کمک‌هایی از سراسر کشور، حتی کشورهای دیگر هم داشتیم که کلی به ما انرژی داد.»
وی در ادامه می‌افزاید: «دادستان شهرستان بم برای برطرف شدن بحران زندگی فاطمه کمک‌های بسیاری کرد و در نهایت روز گذشته با دعوت از شاکی و پرداخت 80 میلیون تومان کمک‌های جمع‌آوری شده از او درخواست کرد که بقیه طلب را ببخشد ولی اینچنین نشد چراکه این مرد مدعی بود که گذشته از 30 میلیون پول باقیمانده، فاطمه باید ضرر و زیان این مدت را هم بپردازد.
ما فیلم کوتاهی داشتیم از دوستی که برای ساخت مستند به کربلا رفته بود. او از مرد طلبکار خواسته بود به احترام شهدای کربلا از بقیه پول صرفنظر کند که وقتی این فیلم به او نشان داده شد، تحت تاثیر قرار گرفت و رضایت داد. با این کار، فاطمه که ماه‌ها تحت فشار روحی و روانی بود به یکباره از این وضعیت بغرنج رها شد.»
فاطمه حالا با کمک دستان مهربان آدم‌هایی که می‌خواهند ناشناس باقی بمانند به زندگی برگشته است. شاید او دیگر با تنی خیس از وحشت کابوس زندان و دوری از دختر کوچکش از خواب نپرد. او اکنون زنی آزاد است که می‌خواهد زندگی‌اش را از نو بسازد.
منبع: ایران آنلاین

http://www.Mazan-Online.ir/fa/News/166372/وقتی-امام-حسین-هم-برای-کمک-می‌آید
بستن   چاپ