پیام مازند
آتشی که به جان و قلب ساری افتاد/ اندوه مردم از تخریب میراث شهر
شنبه 23 تیر 1397 - 10:22:32 AM
مهر
مازندران آنلاین - ساری - شهر را دود گرفته و نفس کشیدن را سخت کرده، قلب مردمانش هنوز می سوزد، انگار با سوختن مسجد جامع، آتش آن حادثه به جان و دلشان کشیده شده است.

 علیرضا نوری کجوریان: عصر جمعه تیرماه داغ و تابستانی مرکز شهر ساری دلگیرتر از همه جمعه های پیشین است، مردمان شهر خسته و اندوهبار از سوختن مسجدی هستند که همه وجودشان شده بود.
همه حرف ها و نگاهها از یک چیز و به یک جا دوخته شده است، قلب شهر ساری از حادثه حوالی محله چناران و بازار نرگسیه، جایی که مسجد جامع شهر در آن واقع شده، به درد آمد، اما مسجد شهر هنوز ایستاده و نفس می کشد با آنکه نیم سوخته است.
مسجد جامع ساری که بارها در طول دوره‌های مختلف تاریخی بازسازی یا نوسازی شده از چهار شبستان برخوردار است که فقط شبستان جنوبی مربوط به دوره قاجار می‌باشد و سه شبستان دیگر به دوره پهلوی باز می‌گردد، کل بنا بر سازه عصر ساسانی بناشده، اما بنای بخش قاجاری آن بر روی سازه دوره صفوی بنا شده است . این مسجد مربوط به سده‌های اولیه دوران‌های تاریخی پس از اسلام و دوره قاجار است که در سال 1377 با شمارهٔ ثبت 2272 به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است ..
برای رفتن به مسجد جامع ساری کافی است از میدان امام ساری آدرس بپرسی و به سمت میدان ساعت که برج سفید رنگ چندضلعی در آن نمایان است، بروید، 50 متری به سمت بازار نرگسیه پیاده طی کنید و با گذر از کوچه های تنگ و باریک محله، مناره سوخته مسجد نمایان است.

عصر جمعه که یک روز از آتش سوزی می گذرد، مسیرهای منتهی به مسجد جامع توسط نیروی انتظامی و امدادی مسدود شده و از رفتن عابران به محوطه جلوگیری می شود تا کار امدادرسانی و آواربرداری بدون مزاحمت و با سرعت انجام شود چرا که سلفی بگیران در ساعتهای اطفای حریق و بامداد جمعه در روند کار خلل ایجاد کرده اند.
از خیابان معلم به سمت میدان ساعت حرکت می کنم و پس از طی 10 متر وارد کوچه ای تنگ به عرض تقریبی 4 متر که به سختی می توان از آن تردد کرد وارد می شوم. دورتا دور مسیر منتهی به مسجد جامع ساری با نرده های آهنی مسدود شده و سربازان از ورود افراد به آن سوی نرده ها جلوگیری می کنند.
در کنار نرده ها پیرمردی 60 ساله درحالی که دستش را زیر چانه اش گرفته با حسرت به بازار خیره شده و اشک گونه هایش را خیس کرده است. تکه های نایلون، چوب و پارچه در گوشه ای از بازار که مردم آن را کوچه امامیه می نامند بر روی زمین ریخته شده و دیوارها رنگ سیاهی و دود گرفته است، نسیمی شروع به وزیدن می کند و دود و تکه پارچه های سوخته را به این سو و آن سو می برد.
کسبه بازار ناباورانه به مغازه های سوخته خیره شده اند و عده ای نیز در حال جمع آوری اجناسی هستند که از آتش جان سالم به در برده است، نیروهای سازمان عمران شهرداری ساری و عده دیگری از مردم نیز در حال جمع آوری نخاله ها و برش تیرهای آهنی هستند تا بتوانند محوطه منتهی به مسجد را بازگشایی کنند.
یکی از پرسنل شهرداری که از شامگاه دیشب در پاکسازی محل حضور دارد از فرط خستگی در گوشه ای می نشیند، بطری آب در دستش خشکیده و مات و مبهوت به مسجد نیم سوخته می نگرد.
در گوشه دیگر بازار نیز نیروهای شهرداری با دستهای خالی در حال جمع آوری نخاله ها از داخل مسجد و ریختن آن در گونی های سفید رنگارنگ هستند تا پس از جمع آوری به وسیله بیل مکانیکی آن را داخل کامیون که در محوطه خارج مسجد است بریزند.
یک بانوی ساروی: می بینی چطور مسجد به این زیبایی سوخت و جز دیوار چیزی از آن باقی نماند
پیرزنی در آن حوالی به سمتم می آید و می گوید: «می بینی چطور مسجد به این زیبایی سوخت و جز دیوار چیزی از آن باقی نماند». ادامه می دهد: « تازه مسجد را بازسازی کردند، چقدر در این مسجد نماز خواندیم و بچه هایم در گوشه و کنار این مسجد بازی کردند».

هنوز بوی دود از چندصدمتری مسجد و محوطه بازار به مشام می رسد، قلب شهر و مردمانش گرفته و این را می توان در چهره تک تک مردمان شهر ساری و کسبه بازار نرگسیه ومحله چناران به وضوح دید.
نیروهای امدادی و انتظامی مدام از رهگذران و مردم تقاضا می کنند به سمت مسجد و بازار نروند تا نیروها راحت تر به کار امدادرسانی بپردازند اما گوش مردم به این حرف ها بدهکار نیست و آن ها همه خاطرات و جوانی شان را در آن مسجد و بازار شهر جا گذاشته اند و به قول پیرمرد کفاش حوالی میدان ساعت، « قلبمان از سوختن مسجد جامع، آتش گرفت».
از آن لحظه تلخ و غمبار آتش گرفتن مسجد جامع می پرسم و مرد عینکی که در حوالی بازار ساری سفره فروشی دارد و در حال جدا کردن سفره های سوخته و نیم سوخته از زیر تل خاکستر است، پاسخ می دهد: می گویند برق یکی از شبستان ها اتصالی کرد و آتش سراسر بازار را فرا گرفت و کل زندگی ام که در مغازه ام، سوخت و خاکستر شد.
مردم از آن لحظه تلخ آتش سوزی می گویند
یکی از کسبه می گوید: بیا و خودت ببین که چیزی برایم باقی نمانده و مغازه من و دوستم با هم سوخت و یک شبه نابود شدیم، موقع آتش سوزی حالم بد شد ولی مردم سنگ تمام گذاشتند، خدا خیرشان بدهد و همین برای ما دلگرمی است.
به سمت مناره مسجد اشاره می کند، اشک در چشمانش حلقه می زند و با بغض می گوید: همه زندگی ام و مغازه ام فدای یک خشت مسجد، سوختنش، جگرمان را آتش زد.
یک تولیدی کیف در بازار توجه مان را جلب می کند، بیشتر وسایل مغازه در آتش سوخت و بوی دود و چرم سوخته شده در آن گرمای سوزان، اذیت کننده است، صاحب تولیدی می گوید:همه مغازه ام در آتش سوخت و بیچاره شدم، با کلی بدهکاری و وام باید خرج دو خانوار را بدهم و دستم به جایی بند نیست، مسئولان می گویند کمک می کنیم اما چشممان آب نمی خورد.
اینها گفته های فردی است که خود را شمیرانی معرفی می کند و درباره آتش سوزی می گوید: آتش از پشت مغازه من شروع شد اما می گویند، اتصالی سیم برق بود، تمام کولرهای مسجد روشن بود و مثل اینکه داغ کرد و سیم آتش گرفت.
مغازه دار دیگری که متوجه حضورمان می شود به طرفمان می آید و می گوید: دو ماشین آتش نشانی 15 دقیقه پس از آتش سوزی در محل حاضر شد ولی آیا برای آتش سوزی به این گستردگی دو تا ماشین می آید؟ یکی از ماشین ها هم تا نیمه آب داشت و سپس یک وانت آمد.

می گوید: ساری که مرکز استان باید لااقل 20 ماشین آب پاش داشته باشد ودر این بازار باید یک لوله اضطراری برای چنین مواقعی گذاشته شود ولی متاسفانه در این بازار لوله اضطراری برای خاموش کردن آتش وجود ندارد.
کار آواربرداری با دست توسط بچه های عمران وخدمات شهرداری مناطق انجام می شود
از دور می توان مناره های سوخته مسجد قدیمی شهر را دید، یکی از مناره ها تقریبا خراب شده و مناره دوم سالم به نظر می رسد، به دلیل آنکه مسجد تاریخی ثبت ملی شده، اجاره ورود ماشین آلات به محوطه باستانی داده نمی شود و به گفته نیکزاد یکی از پرسنل ایمنی سازمان عمران شهرداری ساری، کار آواربرداری با دست توسط بچه های عمران وخدمات شهرداری مناطق انجام می شود.
هرچه به مسجد نزدیکتر می شوی، چهره ها اندوهگین تر و غمبارتر است، رضایی یکی از همسایگان مسجد و از کسبه های بازار می گوید: بچگی مان در این مسجد سپری شد، چه شبها و صبح ها که دعای کمیل و ندبه در آن خوانده می شد، الان وقتی به مناره نیم سوخته مسجد نگاه می کنم، همه آن خاطرات و لحظات را به یاد می آورم و مسجدی با چنین قدمت و تاریخ در یک چشم برهم زدن در آتش سوخت و خاکستر شد.
قربانی یکی از بازاری های نرگسیه ساری نیز به جمع ما اضافه می شود و می گوید: از ساعت 6 غروب تا 8 صبح یکسره در این مکان ایستادم و به چشم خود، سوختن قدیمی ترین مسجد شهرم را دیدم اما برو بچه های شهرداری و آتش نشانی واقعا زحمت کشیدند و آتش آنقدر گسترده بود که 10 تا پرسنل آتش نشانی بیهوش شدند.
ادامه می دهد: آتش زبانه می کشید، همه سقفها چوبی بود و انگار که روی چوب بنزین بریزی، آتش شعله ور می شد.
زخم سلفی بگیران بر تن مسجد
دلش از برخی سلفی بگیران گرفته است، می گوید: یکسری فقط آمده بودند و تا 5 صبح عکس می گرفتند و نیروهای امدادی هرچقدر فریاد می زدند که بروید تا ما کارمان را انجام دهیم باز ایجاد مزاحمت می کردند.

درباره آتش سوزی مسجد می گوید: چندین کولر از صبح تا شب روشن بود، وقتی در دمای 45 درجه چند کولر روشن باشد، مسلما آتش می گیرد و باید یک متولی وسایل برقی را چک کند.
24 ساعتی از آتش سوزی مسجد و بازار می گذرد برخی می گویند، آتش از مسجد و برخی دیگر عقیده دارند از حوزه عملیه امامیه که پشت مسجد واقع شده، شروع شده است اما هنوز کارشناسان به طور رسمی در این زمنیه اظهار نظر نکرده اند.
ترافیک سنگین سه راه ملامجدالدین تا بازار نرگسیه و مسجد شهر مسئله ای است که یکی از شهروندان ساروی به آن اشاره می کند و می گوید: اول به آتش نشانی انتقاد داشتیم که چرا خودرو نیسان برای اطفای حریق فرستاد اما آنها گفتند نیسان، سریعترین ماشین است ولی بهرحال وجود یک ایستگاه آتش نشانی در محله قدیمی و فرسوده و بازار سنتی شهر لازم است و باید پیش بینی شود.
ادامه می دهد: این دومین بار است که در این محله آتش سوزی رخ می دهد و سال قبل نیز پاساژ سجاد دچار حریق شد بنابراین باید به فکر تامین تجهیزات ایمنی و اطفای حریق آن بود.
آفتاب غروب می کند، وقت نماز است و صدای اذان پس از هزار سال از قدیمی ترین مسجد شهر به گوش نمی رسد، محله سوت و کور شده و قلب مردمانش در غروب جمعه گرفته تر شده، این اولین جمعه ای است که صدای اذان نمی آید، از خود می پرسند « آیا دوباره صدای اذان از مناره های مسجد شهر را خواهیم شنید؟».

http://www.Mazan-Online.ir/fa/News/36786/آتشی-که-به-جان-و-قلب-ساری-افتاد--اندوه-مردم-از-تخریب-میراث-شهر
بستن   چاپ